مهدی از تماشای این همه شکوه و زیبایی، دلش به درد می آمد. این مملکت متعلق به تمام فرانسوی ها بود و انگار همه آن ها در عظمت و پیشرفت آن سهمی داشتند و اهمیتی. برخلاف مملکت او که در آن همه چیز به نام یک نفر، برای یک نفر و تحت اختیار یک نفر بود.
متن بالا بخشی از کتاب خواندنی “پدربزرگ من: بازرگان” است که نازنین بنی اسدی نوه ارشد روانشاد مهندس مهدی بازرگان بر پایه خاطرات شهاهی، مستندات کتبی و در عین حال به شکل یک داستان آن را به قالب واژگان سپرده است. این کتاب زوایای شخصیت یکی از افراد بسیار موثر در تاریخ معاصر ایران را از درون ترسیم می کند، نه از بیرون. تدین (نه تظاهر)، نجابت، قانونمندی، توجه به نظرات همه، کار گروهی، عشق، عدم انحصار و بی توجهی به قدرت از مشخص ترین خصوصیات این مرد بزرگ تاریخ معاصر ایران است. کسی که در سخت ترین زمان های تاریخ معاصر توانست با اتکا به دانش و مردمداری خود نقش های بسیار مهمی را به نفع مردم ایفا کند: یکی به عنوان عضو هیات مدیره موقت شرکت ملی نفت ایران در زمانی که انگلیسی ها آن را به حال خود رها کردند و دوم در جریان انقلاب سال ۱۳۵۷ و سال نخست پس از آن. البته این کتاب خاطرات تا زمان کودتای شوم ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ را نگارش کرده است. در زیر چند بند دیگر این کتاب خواندنی را بخوانید.
آقای مصطفی بازرگان در این باره می گویند: “زمان رضا شاه روزهای اعیاد اعم از مذهبی و ملی برنامه سلام و تبریک عید به شاه با نظم خاصی برگزار می شد. از هر گروهی دعوت می شدند. گروه های روحانی، تجار، کسبه، بزرگان محلات و … هر گروهی و صنفی رئیسی برایشان در نظر گرفته می شد. پدرم در آن زمان رئیس اتاق تجارت بود و در صنف تجار حق بیان مطلبی را داشت و در جلوی صف می ایستاد. رضاشاه از مقابل این صفوف عبور می کرد. هر صنفی مطالبی داشتند به وسیله این سرپرست یا رئیس با رضاشاه در میان می گذاشتند. از خاطرات این سلام های رسمی که مصادف بود با گذشتن دو سال از اعزام دانشجو به فرانسه چنین است: رضاشاه به پدرم که می رسد، بلافاصله به پدرم تبریک می گوید، پدرم را با لفظ آقا و نام مورد خطاب قرار می دهد و می گوید: “خیال نکن که مهدی پسر تو تنهاست. پسر من هم هست. پسر مملکت هستند. به من گزارش دادند در امتحان ورود به دانشگاه شاگرد اول شده. جایزه مخصوص دستور دادم برایش بفرستند.” پدرم آن روز در مقابل تجار و اصناف، احساس غرور و افتخار می کند، در حالی که این جوان این موضوع را برای ما ننوشته بود. اهل تظاهر نبود.”
مهندس بازرگان گفت: “همین حالت تسلیم مردم و قانع بودن به به وضع موجود است که علت خرابی هاست. چند سال پیش در کانون پرورش افکار، یکی از استادان تاریخ دانشکده ادبیات سخنرانی داشت تحت عنوان “سر بقای ایران” ۲۵۰۰ سال استقلال ایران و دلایل آن توضیح می داد، بنده به رفیق پهلو دست دانشگاهی رو کرده به شوخی گفتم: علت واقعی این ها نیست. سر بقای ایران پفیوزی ماست! وقتی بنا شد، ملتی به طور جدی با دشمن رو به رو نشود، تا آخرین نفس نجنگد و بعد از مغلوب شدن سرسختی و مخالفت نکند، بلکه تسلیم اسکندر شود و آداب یونانی را بپذیرد، اعراب که می آیند، در زبان عرب کاسه گرم تر از آش شده، صرف و نحو بنویسد، یا کمر خدمت برای خلفای عباسی بسته، دستگاهشان را به جلال و جبروت ساسانی برساند.
بیش از هر چیز دیگر، آینده تمدن بشر به این بستگی دارد که چگونه این دو نیرومندترین قدرت های موجود در تاریخ، علم و مذهب، رابطه بین خود را تعریف می کنند.
ما فقط چیزی را بد می دانیم که خیلی بد باشد. اما وقتی بی نهایت کوچک عمل یک فرد، در بی نهایت بزرگ (اجتماع) ضرب می شود اثر خود را بی نهایت مرتبه وارد می کند و همان می شود که ما شاهد و نالان آن هستیم. هر مدعی که نقشه اصلاحی برای کشور ما طرح کند، اگر این دو عنصر بی نهایت کوچک یعنی فرد و عمل فرد را اساس نقشه خود قرار نداده، انتگرال مضاعف آن ها را در وسعت پهناور کشور و در مدت طویل تاریخ گذشته و آینده حل نکند راه غلط پیموده و کلام یاوه سروده است.
اگر کسی را چنین پشتکاری نیست و حوصله ندارد که اول خود و اطرافیان خود را اصلاح کند پس باید از دیگران هم توقعی نداشته باشد و به خودی و بیگانه فحش ندهد و بسوزد و بسازد .
آیت الله سید ابواقاسم کاشانی. پیشوای مذهبی دارای سوابق طولانی مبارزه با نفوذ انگلیس، از بنیانگذاران نهضت ملی ایران بود که در آخر به مخالفت با دکتر مصدق برخاست و در اسفند ۱۳۴۱ به سن ۸۰ سالگی وفات یافت. (موحد، پیشین) مهندس عبدالعلی بازرگان می گویند: آیت الله کاشانی نامه ای به مهندس بازرگان- وقتی آبادان بودند- می فرستد و در آن نامه شخصی را توصیه می کند که در شرکت نفت استخدام شود. اصل این نامه و رونوشت پاسخ آن نزد اینجانب بود. مهندس بازرگان ضمن برشمردن دلایل عدم صلاحیت فرد مورد نظر برای تصدی شغل مربوطه، با نهایت احترام به ایشان خاطر نشان می کنند که در چنین شرایط حساسی باید به ضوابط توجه داشت و نمی توان روابط را مقدم دانست. (مصاحبه با مهندس عبدالعلی بازرگان، همان). ایشان در تمام سال هایی که مسوولیت های اجرایی را به عهده داشتند، همین رویه را در پیش گرفته است و همین مسئله همواره باعث پیش آمدن دلخوری هایی از ایشان شده است.