شهریور ۱۳۹۱-
اگر از شما بپرسند کدام رویداد را می شناسید که بدون انگیزه ملی و دینی، زرتشتیان ایران را به دور هم جمع می کند چه پاسخی می دهید؟ اصولاً فکر می کنید چه انگیزه ای می تواند پس از هویت میهنی و دینی، زرتشتیان ایران را به دور هم جمع کند؟ آیا این انگیزه می تواند یک گردهمایی سه، چهار یا پنج روزه را گرم نگه دارد؟
۱- شادمانی یا آنچه بیشتر در گفتگوی بیشتر در گفتگوی روزمره به نام «تفریح» می شناسیم. شادمانی یکی از نیازهای پایه هر انسان به شمار می آید. شادمانی انگیزه ای بسیار قوی ست که می تواند با ماندگاری بالا، برای مدتهای زیاد گروهی را دور هم نگه دارد: کسانی که برای شادمانی خود و خانواده به طور فعال برنامه ریزی می کنند. شادمانی به عنوان یکی از عناصر ارزش آفرین در زندگی هر فرد بزرگترین سهم را در احساس خوشبختی فردی و اجتماعی ایفا می کند. شادمانی لزوماً گران قیمت نیست و بیشتر از این که به پول و امکانات نیاز داشته باشد، به برنامه ریزی و تلاش فعالانه نیاز دارد. این انسانها هستند که باید به سراغ شادمانی بروند و این رفتن کار سختی نیست: بلیط و رزرو و ترمینال و … هم نمی خواهد. فقط باید شادمانی را صدا زد و گام برداشت.
۲- گردهمایی گروهی یا میل به زندگی اجتماعی که در گفتگوی روزمره به نام «رفاقت و ملاقات دوستان» از آن نام می بریم. انسان بر خلاف همه خودخواهی هایش، موجودی ست که سرشتی اجتماعی دارد و دوست دارد تنها نباشد و در کنار چند نفر انسان دیگر زندگی کند. این چند نفر به طور معمول بیشتر از شمار اعضای خانواده درجه یک و دو می شود و ارتباط داشتن با انسانهایی بیش از اقوام یعنی معاشرت با دوستان بر احساس خوشبختی انسان می افزاید. همین نیاز به زندگی گروهی در انسان است که باعث شده شبکه های اجتماعی مجازی گوناگون به ثروتمندترین شرکتهای جهان بدل شوند اما هنوز شبکه های اجتماعی حقیقی یعنی حلقه دوستان و آشنایان بیشترین احساس خوشبختی را برای انسانها به دنبال دارد.
۳- گوناگونی یا تنوع طلبی یا به قول مجری ها «برنامه های متنوع» یکی دیگر از عناصری است که باعث می شود از سر رفتن حوصله انسانها جلوگیری کند. اصولاً انسانها دوست ندارند برای مدت زیادی به یک قضیه یا یک فکر مشغول باشند. تمرکز فکر روی یک موضوع برای مدت طولانی خود استرس ایجاد می کند. اما وقتی موضوعات متنوع و گاه پرهیجان به تناوب ذهن را مشغول کنند، انسان متوجه گذشت زمان نمی شود و آن وقت است که می گوییم «خوش گذشت». به عبارت دیگر، برای این که به شما خوش بگذرد باید برنامه ریزی کنید که کارها یا حتی استراحت های متنوع و گوناگونی داشته باشید. هر یک از سه مورد بالا گاهی به تنهایی می تواند انگیزه خوبی برای دور هم جمع کردن افراد باشد. فراهم آوردن هر سه آنها در کنار هم کاری دشوار است. تاریخچه سی و دو سال برگزاری جام جانباختگان نشان می دهد که امتزاج این سه کاری می کند که از یک سری بازی های دوستانه و یکی دو روزه، رویدادی بزرگ بتدریج پدید آید زیرا مردم خواهان شادمانی، گردهمایی گروهی و برنامه های گوناگون هستند و بدین ترتیب احساس خوشبختی و خوشگذرانی می کنند.
بدیهی است که با فراتر رفتن مرزهای یک رویداد، به برنامه ریزی دقیق تر، تلاش بیشتر و گاه شمار بیشتر افراد و افزایش منابع مالی برای حفظ یا ارتقای کیفیت نیاز داریم. نمی توان انتظار داشت که ساز و کار برگزاری سی و دومین جام جانباختگان عیناً برای سی و سومین جام در سال آینده به اجرا درآید و کیفیت خوب یا بهتر باشد. اما به دور از این قضیه، نباید از یاد برد با توجه به این که در یک روند فرخنده و جالب برگزارکننده ها هر چند سال تازه می شوند باید از امکاناتی مانند گزارش برداری نوشتاری یا تصویری- صوتی برای امکان ارزیابی هر دوره استفاده کرد.
جای بسی تاسف است که برخی شرکت کنندگان در چند دوره اخیر جام به ویژه در رشته های فوتبال و بسکتبال یادشان رفته که برای شادمانی و گردهمایی گروهی و برنامه های متنوع، جام برگزار می شود و تفریح و رفاقت و خوش گذراندن هدف مشترک همه ماست. جای پرسش است که آیا نیاز به شادمانی که نهفته در سرشت همه انسانهاست در این افراد وجود ندارد؟ آیا این افراد هنوز در غار به سر می برند و گردهمایی گروهی بر احساس خوشبختی آنها نمی افزاید؟ آیا در سرشت و شخصیت این افراد خصوصیات ضد اجتماعی و ضد شادمانی وجود دارد؟ آیا قهر کردن، یا هدف قرار دادن و شکستن ساق پای دوستان در دیگر تیمها بیشتر بر احساس خوشبختی آنها می افزاید؟
یک پیشنهاد
به نظر می رسد برای دوره آینده جام جانباختگان بهتر است همه تیمها به ویژه در این دو رشته به صورت الزامی یک روانشناس یا روانپزشک همراه خود داشته باشند که بتوانند این عده معدود را به سوی شادمانی و رفاقت هدایت کنند هنوز هیچ مطالعه یا پژوهشی اثبات نکرده که موفقیت ورزشی یا کسب جام باعث افزایش احساس خوشبختی در درازمدت می شود!! مطالعات بسیاری نشان داده که با مداخله های روانشناسی (به ویژه شناختی- رفتاری) می توان میزان رفتارهای ضد اجتماعی را کاهش داد.
امید است که به سهم خود در افزایش شادمانی همگانی کمکی بکنم و گامی بردارم، نه این که در آن اخلال و اختلال ایجاد نمایم.