نگاه به ریشه مشکلات اجتماعی

نخستین دید و بازدید انجمن زرتشتیان تهران: برگی از تاریخ
ژانویه 3, 2017
اصالت فرد یا اصالت اندیشه؟
ژانویه 3, 2017

نگاه به ریشه مشکلات اجتماعی

اردیبهشت ۱۳۹۱-

یکی از اساتید روانپزشکی در کلاس درس در مورد «اختلالات شخصیت» صحبت می کرد. او پس از شرح چند مورد از افراد گرفتار به مشکلات شخصیتی  که در زندانهای ایالات متحده به دلیل بزهکاری حبس بودند و مورد بررسی روانپزشکی قرار گرفته بودند گفت:«شماری از اساتید روانپزشکی دنیا از جمله خود من بر این باور هستیم که باید به جای زندان، بیمارستان روانپزشکی ساخت و بزهکاران را با درمانهای گوناگون و روشهای مختلف تحت درمان قرار دارد اگر چه هم اکنون برخی از اختلالات شخصیت درمان خوبی ندارند و قابل علاج نیستند.»

با اندیشیدن به این جملات استاد گرانقدر، خیلی بیشتر به بررسی و مطالعه پرداختم. این جملات به استناد بسیاری از پژوهشهای علمی تایید شده کاملاً درست است. به عبارت دیگر همه آنچه با عرف و نُرم جامعه ضدیت دارد و فساد یا بزه به شمار می آید در اختلالات یا بیماریهای روانی/ شخصیتی فاسدان و بزهکاران ریشه دارد: از فقر تا دیکتاتوری، از فحشا تا اختلاس و فساد اداری.

آیا این مشکلات هم مانند بسیاری دیگر از بیماریها قابل پیشگیری هستند؟

حتماً شما هم فکر کرده اید که روان و شخصیت نوزاد تازه متولد شده چه حالتی دارد. روان و ذهن نونهالان تحت تاثیر چه عواملی قرار می گیرد؟ چرا برخی از نونهالان در آینده به بزرگسالانی بزهکار یا فاسد تبدیل می شوند؟

این پرسشهای مهم از یکصد سال پیش ذهن دانشمندان روانشناسی و روانپزشکان جهان را به خود معطوف ساختند. طی نیم قرن گذشته دانش نوپای ژنتیک به این بخش توجه کمی داشته است که یکی از دلایل آن عدم دستیابی به نتایج معنی دار و مثبت در پژوهشهای اولیه بوده است. برعکسِ دانش پژوهان ژنتیک، روانشناسان به نتایج مهم و شگرفی در یک قرن گذشته دست یافته اند که توضیح آن در این نوشتار        نمی گنجد اما از شما دعوت می کنم به کتابهای گوناگونی که خوشبختانه امروزه در بسیاری از داروخانه ها هم یافت می شوند و در مورد شکل گیری شخصیت کودکان و روشهای تربیت و پرورش نونهالان نگاشته یا ترجمه گشته، استفاده نمایید.

 

اگر واقعاً می خواهیم در آینده جامعه ای داشته باشیم که فساد و بزهکاری کمتری در آن باشد، باید در سه سطح در زمینه پرورش درست شخصیت کودکان برای توسعه آگاهی و تغییر تدریجی در عملکرد، برنامه ریزی و اقدام کرد. پیشنهادهای زیر را در همین رابطه می خوانید:

۱-     خانواده:

خانواده به ویژه والدین جوان، مهمترین و بنیادی ترین نقش را در شکل گیری شخصیت کودکان و در واقع، سلامت روانی و شخصیت بزرگسالان آینده ایفا می کند.

الف- باید به جوانان به ویژه زوجهای جوان اهمیت توجه به نیازهای روانشناختی، رفتاری، شناختی و فراشناختی نوزادان، نونهالان و کودکان را آموزش دهیم. این رویکرد علمی باید با اطلاع رسانی و آگاه سازی آغاز شود. به عبارت دیگر، ترتیب دادن نشستهای مباحثه درباره ازدواج موفق که کلید تربیت صحیح فرزندان به شمار می آید می تواند نخستین قدم عملی باشد.

ب- اهمیت روشهای درست تربیت و برخورد روانشناختی مناسب با نوزادان، کودکان و نوجوانان را می توان با نوشتارهای جذاب و داستان گونه در رسانه های دیجیتال و کاغذی برای والدین جوان و زوجهای آینده روشن ساخت.

پ- می توان به جای هدایای رنگارنگ و گاه به درد نخور، به زوجهای جوان کتابهایی درباره روش درست برخورد با نیازها و مشکلات ذهنی و تربیتی کودکان ارمغان داد.

ت- باید به والدین جوان یاد داد که وقت بیشتری را در ۷ سال نخست زندگی نونهالان صرف بازی، صحبت و همراهی و همدلی با آنها بکنند و در عوض،  در آینده می توانند شاهد فرزندان خوبی باشند که مشکلات اجتماعی کمتری دارند. 

 

۲-     کودکستان:

در جوامع امروزی که بیشتر مادرها شاغل هستند، کودکان سه تا پنج ساله مدت زیادی از ساعات بیداری خود را در کودکستان سپری می کنند. این سن در رشد شخصیت کودک و نیاز وی به محبت نقشی تعیین کننده دارد.

الف- در کودکستانها باید تعداد مربیان آموزش دیده به حد استاندارد برسد (یک مربی برای هر سه کودک ( به گونه ای که بتوانند با حوصله و صبر به تربیت مناسب کودکان ضربه نزند.

ب- بسیار لازم است که همه مربیان، کارکنان و آموزگاران کودکستانها و مدارس به ویژه دبستانها با اصول روانشناسی آموزشی و شیوه های برخورد درست با مشکلات تربیتی هیجان ها و احساساتکودکان آشنا باشند

۳-     دبستان:

می توان گفت دبستان آخرین مرحله از تثبیت شخصیت کودک را در خود جای داده است. در این دوران پرورش کودک به سبب تفکر جمودی و تمرکز کم وی به زمان و حوصله زیادی نیاز دارد و شیوه های تصویری، تخیلی و تجسمی خاص خود را می طلبد.

الف- تغییر و انعطاف پذیری رویه آموزشی آموزگاران دبستان با توجه به نیاز روانی هر کودکو عنایت به منحصر بفرد بودن هر کودک و لزوم تلفیق نکات مرتبط با هوش هیجانی- عاطفی و مهارتهای اجتماعی  به ویژه از راه هنر و نمایش در تثبیت ارزشها در ذهن کودکان بسیار موثر است. کودکان باید بتوانند در یک محیط امن و به دور از مقایسه های بین فردی و نمره گذاری های بی ثمر از راه بازی های شبه واقعی و نمایشهای ناتورالیستیک  با واقعیتهای جامعه بزرگتر روبه رو و با مهارتهای گوناگون حل مشکل در آن آشنا شوند و نتایج رفتارهای گوناگون خود را در محیطی بی خطر ببینند. آنها باید از این راه یاد بگیرند که با پایبندی به ارزشهای اخلاقی در درازمدت از زندگی و وجود خودشان بیشتر از بزهکاران لذت می برند.

ب- با توجه به سرعت پیشرفت دانش و به تبع آن، سرعت رخداد تغییر در سبک زندگی انسانها، کودکان باید در دبستان با لزوم یادگیری مداوم تا آخر عمر و چگونه یاد گرفتن و فکر کردن در برنامه های درازمدت آشنا شوند تا بتوانند در برهه های تغییر در سبک زندگی، آگاهی های خود را کاملاً به روز نگه دارند و از آسیبهای اجتماعی ناشی از فقر دانش و مهارتهای روز در امان بمانند.

پ- یاد دادن احترام به همه انسانها از هر نژاد، قوم و مذهب و افزایش تحمل فرهنگی آنها نسبت به ساکنان سایر کشورها و قاره ها و توان گفتگوی منطقی در آنها امری ست که در دنیای امروز برای کاهش خشونت اجتناب ناپذیر است و در آموزش و پرورش اکثر کشورهای پیشرفته دنیا گنجانده شده است.

کاملاً واضح است که برای رسیدن به موارد فوق نیاز به آموزش و جذب آموزگاران و مربیان دلسوز و با دانش داریم و در حالت مدارس دولتی که توان انتخاب نیروی انسانی کارآمد وجود ندارد، رسیدن به این اهداف میسر نمی گردد. به عبارت دیگر، نیاز به داشتن دبستانهای غیردولتی با امکان انتخاب بهترین آموزگاران که به روانشناسی آموزشی مسلط هستند و با تغییر بنیادین در روشهای کودکستان ها که به آگاه سازی والدین نیاز دارد، می توان از پیدایش و شکل گیری بزهکاران آینده پیشگیری کرد.

به قول یکی از روانپزشکان کودکان و نوجوانان: «هر فرزندی (از نظر اخلاقی و کارکرد در بزرگسالی) محصول پدر و مادرش است. یعنی روش تربیت پدر و مادر است که تعیین می کند هر فرزندی در بزرگسالی چگونه فردی خواهد شد»

 

v     با سپاس از دوست عزیزم کامبیز رستمی که این نوشتار به تشویق وی به قلم درآمد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *