انشای یک دانش آموز (خیام کوچک)

همیشه نزدیک نزدیک
ژانویه 4, 2017
کاشان: درخشنده ای زیر غبار
ژانویه 4, 2017

انشای یک دانش آموز (خیام کوچک)

آذر ۱۳۹۲- وقتی که به آسمان می نگرم، دلم می خواهد به خالق این همه زیبایی بگویم که:

بی کار بودی؟ یا واقعا دلیلی داشت که این همه چیز را با این دقت آفریدی؟ مسابقه داشتی؟!مثلا چندتا خالق با هم مسابقه بگذارند، بعد خدا انها را درست کند و ما را هم به عنوان چند تا ماکت از موجودات کوچولو بسازه! بعد هم هر وقت حوصله اش از ما سر بره و ما را برداره. اون وقته که ما هم برای ماکت کوچولو گریه می کنیم! خالق  یکی برمی داره، دوتا می ذاره یا برعکس. به نظرم خالق به ما عقل کمی داده تا ما با هم دعوا کنیم، یا حتی بخندیم و بعد او به ما بخنده!!! ما اسم خالقمون رو گذاشتیم خدا البته در زبان فارسی. در ربان اوستایی به خدا «اهورامزدا» به معنای هستی بخش بزرگ دانا می گویند. در انگلیسی از کلمه ی «GOD» و در عربی از کلمه ی «الله» استفاده می کنند. جالبه! هر کی عقایدی داره و خدا به عقایدمون می خنده، گوش می ده یا از اونها ناراحت می شه؟ ولی واقعا اگر این طور باشه نباید این طور باشه یعنی خدا ناراحت بشه چون خودش خودش رو قایم کرده و به ما نشون نمی ده! وگرنه که تا الآن از همه چیز خبر داشتیم و این همه خیالبافی نمی کردیم و عقایدمون هم یکی بود و مسلما خدا هم نه ناراحت می شود نه می خندد چون عین واقعیت است! برای این که در مسابقه برنده شود کمی ما و موجودات دیگر را پیچیده ساخته و ما هم سعی می کنیم آن پیچیدگی ها را کشف کنیم. ما در مدرسه برای ۱۹/۵ گریه می کنیم به جای این که تا خدا حوصله اش از ما سر نرفته از این فرصت لذت ببریم. پس خالقم! شکرت که به من فرصتی دادی تا کمی در این صحنه ی شبیه سازی شده ات بازی کنم. سپاسگزارم اهورامزدا. (:

والدین این دانش آموز و نویسنده بزرگ به او اجازه ندادند این انشا را در مدرسه بخواند چون ترسیدند به سرنوشت گالیله و همانند ها دچار شود!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *