آینده آموزشگاه های زرتشتیان تهران: جور دیگر باید دید

غیرانتفاعی نشدن مدارس انجمن زرتشتیان: برگی از تاریخ
ژانویه 3, 2017
نقش امنیتی مالیات در فرنگ
ژانویه 3, 2017

آینده آموزشگاه های زرتشتیان تهران: جور دیگر باید دید

خورداد ۱۳۹۱-

داستان بازدید از دبیرستان غیردولتی فیروزبهرام

رو به روی دبیرستان ایستاده ام. عجب ساختمان کهن ولی زیبایی. روی تابلوی آن نوشته: دبیرستان غیردولتی فیروزبهرام. متعلق به انجمن زرتشتیان تهران. تاسیس ۱۳۱۵٫ آری آمده ام که پسرم را نامنویسی کنم. امسال به کلاس اول دبیرستان می رود.

از در داخل می روم. زمین والیبال و بسکتبال را می بینم. از سرایدار که با خوشرویی به من سلام می کند می پرسم: راستی سالن اسکواش نداره؟ در پاسخ می گوید: نه متاسفانه ولی دو تا میز پینگ پنگ هم داریم. او مرا راهنمایی می کند که برای نامنویسی باید به طبقه دوم اتاق مدیریت بروم. در راه پله یک سنگ نوشته که نام «کیخسرو شاهرخ» زیر آن نوشته نظرم را جلب می کند. نامش برایم آشناست ولی درست نمی دانم کیست. به راه ادامه می دهم و عکسهایی که درون راه پله به دیوار نصب شده را نگاه می کنم، برخی از آنها نام دارد ولی چرا من آنها را نمی شناسم. من که زرتشتی هستم چرا از این انسانهای بزرگ که احتمالاً در ساخت و اداره این مدرسه زمانی تلاش کرده اند، هیچ نمی دانم؟ بالای پلکان در یک اتاق باز است؛ نوشته شده: کتابخانه. در می زنم مسوول کتابخانه می گوید بفرمائید. به داخل می روم. دور تا دور پر از کتاب و CD است در یک بخش ایستگاه کتابخانه الکترونیک با چهار مانیتور قرار دارد و حدود ده ایستگاه مطالعه کتابهای چاپی هم وجود دارد. با وجودی که تابستان گرمی ست، هوای داخل آن مطبوع است. مسوول کتابخانه پس از یک احوالپرسی کوتاه توضیح می دهد که یک سرور (server) قدرتمند کتابخانه الکترونیک را حمایت می کند. دانش آموزان می توانند با اینترنت و نام کاربری حتی در منزل از آن استفاده کنند. دوباره به سمت اتاق مدیر در حرکت هستم. شخصی در حال نزدیک شدن به من است. از او می پرسم ببخشید شما مدیر هستید. او با خوشرویی می گوید: نه! من مسوول سایت کامپیوتر و روباتیک مدرسه هستم. اتاق مدیریت کمی جلوتر است. من فکر نمی کردم که این دبیرستان در زمینه روباتیک هم فعال باشد.

در می زنم و وارد اتاق مدیریت می شوم. آقایی که پشت میز نشسته از جایش بلند می شود و خودش را «جاوید» معاون مدرسه معرفی می کند. من هم خودم را معرفی می کنم که از نامم بفهمد من زرتشتی هستم و می گویم برای ثبت نام پسرم آمده ام. به آقای جاوید می گویم می خواهم مدیر را ببینم. او پاسخ می دهد که آقای محمود یونس آبادی مدیر مدرسه است و کمتر می توانیم او را ببینیم ولی هر کاری داریم می توانیم به آقای جاوید مراجعه کنیم. جاوید از من دعوت می کند که از دبیرستان بازدید کنم. او یک کارت بازدید و یک نقشه به من می دهد و می گوید راه را طبق نقشه دنبال کنم و از آزمایشگاه های فیزیک، شیمی و زیست شناسی، اتاق مشاوره جوانان و کلاسها بازدید کنم. در هر جایی مسوول مربوطه آماده توضیح است و در کلاسها چند تن از دبیران از جمله آقای معروفی (بهترین دبیر جبر تهران) و آقای مشهوری (از آموزگاران زبانزد زیست شناسی) حضور دارند.

من که هنوز در شوک هستم و باورم نمی شود: دبیرستان غیر دولتی فیروز بهرام با ۳ سال پیش که پسر برادرم از آن جا به دبیرستان غیردولتی سلام رفت که بهتر است و بتواند در کنکور رتبه بهتری بیاورد، خیلی فرق کرده است. پیش خودم فکر کردم اول چند تا سوال از خود آقای جاوید بپرسم:

۱-    آیا در دبیرستان غیر دولتی فیروز بهرام از بقیه ادیان هم نامنویسی می کنید؟

جواب: بله از همه ایرانیان که بتوانند در آزمون ورودی و مصاحبه (هم برای دانش آموز، هم برای والدین) موفق باشند، نامنویسی به عمل می آوریم. البته دانش آموزان زرتشتی که این دبیرستان به آنها تعلق دارد، لازم نیست در آزمون و مصاحبه شرکت کنند.

۲-    شهریه یک سال تحصیلی چند است؟

جواب: شهریه مصوب آموزش و پرورش برای دبیرستان غیردولتی فیروزبهرام در سال جاری ۳ میلیون تومان است. برای دانش آموزان زرتشتی که صاحب این مدرسه به حساب می آیند فقط ۵/۱ میلیون تومان دریافت می کنیم مگر این که خودتان بخواهید به مدرسه کمک مالی کنید. امکان قسط بندی شهریه برای زرتشتیان وجود دارد.اگر هم توان پرداخت این مبلغ را ندارید، مهم نیست. یک فرم هست که شما آن را پر می کنید و گروه پشتیبان آموزش متوجه می شود شما چقدر از این مبلغ را خودتان می توانید پرداخت کنید. بقیه آن از کمکهای مردمی، دهش خیراندیشان یا برخی منابع درآمد که ساختمان مدرسه در اختیارمان گذاشته تامین می شود.

۳-    سرویس چقدر هزینه دارد؟

پاسخ: هزینه سرویس در حدود ماهی ۱۰۰۰۰۰ تومان است. انجمن زرتشتیان تهران تا سال پیش یک چهارم آن را می پرداخت اما با توجه به مسایل گوناگون امسال چیزی نمی پردازد. شما اگر توان پرداخت هزینه ماهیانه سرویس را ندارید، در همان فرم این قضیه را هم مطرح می کنید و مانند شهریه تامین می شود.

در همین موقع سرایدار به داخل اتاق مدیریت آمد و پس از عذرخواهی از من به خاطر قطع کردن مکالمه ام با آقای جاوید گفت: برای تعمیر برق نمازخانه آمده اند. ببرمشان اون جا رو درست کنند؟ آقای جاوید متوجه شد که علامت تعجب در چشمهای من نقش بسته، پس از پاسخگویی به سرایدار، به من توضیح داد که طبق مقررات جاری، هر مدرسه باید مکانی برای کلیه مراسم مذهبی و نماز داشته باشد و فیروز بهرام هم از این امر مستثنی نیست. بعد در مورد آموزگار دینی سایر ادیان پرسیدم که آقای جاوید گفت: «فرقی ندارد! همه آموزگاران و پرسنل این مدرسه مانند مدارس دیگر انجمن پس از بررسی شایستگی از تمام جهات توسط گروه پشتیبان آموزش انجمن استخدام می شوند و اگر مشکلی باشد گروه پشتیبان آموزش انجمن سریع نسبت به فسخ قرارداد آموزگار نالایق و به کارگیری فرد شایسته اقدام می کنند و آموزگار تازه ای استخدام می نمایند که با اهداف آموزشی و محیط دوستانه دبیرستان همخوانی داشته باشد.

۴-    من خیلی به مراسم صبحگاهی مدرسه اهمیت می دهم. شما برای آن چه کار می کنید؟

پاسخ: در دبیرستان فیروزبهرام تمهیدی اندیشیده شده که همه بچه ها روز خود را در مدرسه با نام و یاد خدا آغاز کنند بنابراین تمام دانش آموزان باید پیش از ساعت ۷:۴۰در مدرسه حاضر باشند و تا ۷:۴۵ دقیقه پس از نماز و نیایش به صف صبحگاه بپیوندند. هر صبح برگزاری مراسم صبحگاه ی به عهده گروهی از بچه هاست و آنها بر پایه مشورت با مشاور جوانان و معاون پرورش نسبت به برگزاری آن اقدام می کنند و در پایان با یک سرود دسته جمعی درباره ایران که هر از چندگاه تغییر می یابد، دانش آموزان به سر کلاسها می روند.

۵-    اگر کسی در دبیرستان رشته هنر نخواند دیگر هیچ از هنر نمی شنود و نمی بیند. این طور نیست؟

بله، به همین دلیل ما از هنرمندانی که به کار با جوانان عشق می ورزند دعوت می کنیم در صبحگاه یا زنگهای تفریح و ناهار بچه ها را با هنر آشنا و به هنر علاقمند کنند و از جشنهای ملی برای نشان دادن هنر دانش آموزان به والدین و سایرین بهره می بریم.

این بار یک جوان از در وارد می شود و پس از احوالپرسی و معرفی خود به عنوان یکی از اعضای کانون دانشجویان زرتشتی به آقای جاوید می گوید که کانون می خواهد روزهای سه شنبه و چهارشنبه از ساعت ۴ پسین تا ۶ کارگاه سازه های ماکارونی برگزار کند و می خواهند این کارگاه را در حیاط مدرسه به پا سازند. آقای جاوید برای او توضیح می دهد که برای این امر باید با کسی که به عنوان مدیر نگهداری آموزشگاه ها در ساعات غیراداری از سوی گروه پشتیبان آموزش انجمن استخدام شده صحبت کند. او کاملاً در جریان امور ساعات غیراداری است. آقای جاوید پیشنهاد می دهد که برای این کار از حیاط دبستان غیردولتی گیو استفاده کنند که فضای بیشتری دارد. جوان با تعجب پرسید: «مگر می شود؟» آقای جاوید پاسخ می گوید: بله. با همان مدیر نگهداری آموزشگاه ها صحبت کنید تا راهنمایی کند. پس از رفتن آن جوان، آقای جاوید توضیح می دهد که قبلاً همه امور مدرسه از جمله ساختمان را به تنهایی به عهده داشته ولی اکنون فرصت کافی دارد که فقط به مسایل آموزش و پرورش بیندیشد و آنها را بهبود بخشد.

من به آقای جاوید گفتم: «ولی قبلاً بهتر نبود. شما مدیر بودی نه معاون. تفاوتهای دینی بین دانش آموزان نبود. وزارت آموزش و پرورش پول معلم ها و پرسنل رو می داد. انجمن پول سرویس رو می داد.» جاوید نگاه معنی داری به من کرد و گفت: «وقتی من به یکی از اقوام با تجربه خودم گفتم پیکان رو بفروش و به جای آن سمند بخر مدعی شد که پیکان فقط کولر نداره و گرنه از سمند بهتر هست. من مدیر بودم ولی دستم بسته بود. حالا معاون هستم ولی دستم کاملاً بازه. شمار دانش آموزهای مدرسه در اون سالها مدام کمتر و کمتر می شد و دیگه نمی شد مدرسه را باز نگه داشت. معلم می ره سر کلاس درس می ده چه ۶ نفر بنشینند چه ۲۰ نفر. آموزگار پولش رو می گیره. شوفاژ اتاق رو باید گرم کنه چه ۶ نفر تو اتاق باشن چه ۲۰ نفر. شرکت گاز هم پولش رو می گیره و تاسیساتی هم پولش رو. حالا متوجه می شوید که مدرسه در شرف بسته شدن بود. برای داشتن کیفیت آموزش خوب مجبور بودیم تعداد زیادی معلم با هزینه انجمن اولیا و مربیان بگیم بیان و حق التدریس درس بدهند. انجمن هم کم کم پول نقدش ته کشیده بود. می خواهید از مدارس دخترانه و مدیریت و آموزش اونها در زمان «قبلاً» هم کمی براتون بگم!» من گفتم :«ببخشید من در جریان این مسایل نبودم حالا که گفتید دیدم خیلی ناراحت کننده بود اگر می آمدم و می دیدم که دبیرستان فیروزبهرام هم مثل دبیرستان رو به رویی بسته شده. دست شما درد نکنه» ناگهان زنگ به صدا درآمد و …

 

… از خواب بیدار شدم. یعنی همه اینها خواب بود و رویا. پس پسرم چی؟ یادم اومد من که پسر ندارم. پس دبیرستان چی؟ یادم اومد دختر من مهدکودک می ره. پس همه اینها … همه اینها خواب بود و رویا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *