اریک امانوئل شمیت در نمایشنامهای که در فرانسوی با عنوان «شب والونی» و در انگلیسی با نام «محاکمه دون ژوان» منتشر شده است، تصویری واقعی از عشق، حقیقتی شگفتانگیز به نام عشق را در یک نمایشنامه با لغات خود نقاشی میکند.
جالب است بدانیم که این نخستین نمایشنامه اریک بوده است. او به طور اعجابآوری و طی یک داستان شاید اسرارآمیز نشان داده که مفهوم عشق چه مفهوم نگفتنی و چه معنای پیچیده و دشواری است: یک علاقه وافر، فراتر از جان، بدون انتظار بدون چشمداشت.
متاسفانه برگردانهای فارسی این نمایشنامه به سبب سانسور دولتی غیرمفهوم است.
من ترجیح میدهم به جای این که این نمایشنامه پرکشش را تعریف کنم و داستان آن را بازگو نمایم، نتایج آن را بنویسم.
عشق را کمتر کسی درک کرده است. اگرچه مشهور است که زنان در عشق، درک و حساسیت بیشتری دارند اما در نمایشنامه شب والونی چنین به نظر نمیرسد. در این نمایشنامه چنین به نظر میرسد که برخی از رفتارهایی که در مردان به عنوان رفتار غیراجتماعی یا غیراخلاقی برچسب زده میشود به سبب آن است که عشق را بهندرت در دختران و زنان پیدا میکنند.
البته وضعیت مردان هم در این مورد بهتر نیست اما این پیشفرض که جنش مونث در این زمینه نه مهارت که دلدادگی بیشتری دارد، به عنوان یک سوءتفاهم تاریخی و بزرگ، سرخوردگی بدعقوبتی را برای مردان ایجاد میکند.
آنجلیک یا خانم کوچولو در این نمایشنامه به خوبی و به وضوح بیان میکند که اهمیت دادن به قضاوت اجتماعی و شاید باید بیفزایم که مادیات جایی برای عشق در زندگی امروزی کمتر باقی گذاشته است.
عشق بدون هیچ توقع و بدون هیچ انتظار معنا مییابد. شاید تنها احترام است که نبودنش راه عشق را سد میکند وگرنه جایی که احترام باشد عشق (اگر باشد و اگر درک شده باشد) میتازد.
مسری بودن عشق در درازمدت امر جالبی است. پدیدهای که چنین مهجور و مغفول در شرایط مادی و اجتماعی امروز از دلها پنهان شده است یک حس مسری است اما نه مانند ویروس کرونا بلکه شاید شبیه باکتری سل!
این که یک فرد عاشق در طول زمان چگونه میتواند نه فقط معشوق بلکه بسیاری از اطرافیان خود را با عشق آشنا کند و زندگی آنها را دگرگون سازد، شاید از خود عشق عجیبتر است.
جدایی عشق از رفتار جنسی یکی دیگر از نکات ظریف این پدیده است. با وجودی که در تعاریف کلاسیک جاذبه و رفتار جنسی یکی از پایههای عشق شناخته میشود و در پدیدهای که اکثریت به نام عشق میشناسند، این حرف درست است اما وقعیت این است که برای عشق هیچ گذرنامهای لازم نیست.. بدون رفتار جنسی هم میتوان عشق واقعی را پراکند و میتوان عشق ورزید.
از شمیت یک نمایشنامه دیگر هم بخصوص در این روزهای شیوع بالای ویروس کرونا لازم است بخوانیم. ازدیاد مرگ و میر در این روزها اگرچه توجه برخی افراد را به این مساله یعنی زندگی به خوبی جلب کرده اما خواندن این نمایشنامه اریک معنای زندگی را بیش از پیش قابل لمس میکند.
مهمانسرای دو دنیا به صورتی زیبا زندگی زنان و مردان اقشار گوناگونی از ثروتمند تا فقیر، از سالم تا معلول را در یک نگاه طنزآمیز اما واقعبینانه بررسی میکند.
راستی الآن فکر کنیم در هتل دو دنیا هستیم. صدایمان کردهاند و آسانسور به سمت پایین در حرکت است. چگونه زندگی را ادامه میدهیم؟ برایم بنویسید.