از کجا سفر زمینی خود را آغاز می کنید؟ مهم نیست! مهم این است که در حال پیشنهاد یک سفر هیجان انگیز با جاذبه های تاریخی و طبیعی بسیار دیدنی هستیم. اگر از چنین سفری لذت می برید سفرنامه زیر را بخوانید.
یکی از نقاط زمین که از همه دوران انسانی به طور باورنکردنی اثری در آن نهفته است، منطقه تاریخی بیستون در استان کرمانشاه است. این منطقه که به عنوان میراث فرهنگی جهانی توسط یونسکو به ثبت رسیده از انسان های ما قبل ما، یعنی انسان های اولیه آثاری در خود دارد تا دوره مادها و هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان و بالاخره قاجار.
از دور که به بیستون نزدیک می شویم، شکل بسیار جالب کوه جلب توجه می کند. یک زنجیره کوهستانی پس از یک فروافتادگی در یال کوه به کوه صخره ای کوتاه ولی با ابهتی منتهی می شود. این کوه، بیستون نام دارد.
در پایین کوه بیستون یک تالاب و به طور کلی وجود آب، آن را از زمان انسان های اولیه مورد توجه قرار داده است. در نقطه ای از کوه بیستون در نزدیکی تالاب، یک غار وجود دارد. شواهد نشان می دهد انسان های اولیه از این غار برای پناه گرفتن و شکار کردن استفاده می کرده اند. شاید وقتی جانوران برای نوشیدن آب به آن جا می آمدند، انسان اولیه از غار بیرون آمده و برای شکار جانور تلاش می کرده است.
سپس آثاری از مادها در کوه بیستون وجود دارد. شاید در دوره مادها یا حتی پیش از آن، از غار دیگری که شاید بخشی از آن با دست کنده شده باشد، به عنوان نیایشگاه به کار می رفته است. می دانیم در آن زمان میترائیسم یکی از ادیان پر طرفدار بود. کسانی که به میترا باور داشتند در اعماق زمین و غارهای طبیعی یا ساخت بشر به نیایش می پرداختند.
شاید همین امر کم کم وجهه ای سپندینه (مقدس) به کوه بیستون داد. به دستور داریوش نخست، پادشاه نامدار هخامنشی هم به احترام این تقدس، کتیبه ای به سه زبان رایج در آن زمان، در سردرِ نیایشگاه مادها حکاکی شد. مانند سایر آثار به جای مانده از دوران داریوش به نظر می رسد محاسباتی باور نکردنی برای گزینش محل نگارش کتیبه و محفوظ ماندن آن از گزند انسان و طبیعت انجام شده است.
تردید ندارم که می دانید کتیبه سه زبانه داریوش هخامنشی در کوه بیستون باعث رمزگشایی زبان میخی شد. پس از نقاشی کتیبه هخامنشی بیستون و تطبیق سایر خطوط با خط میخی، الفبای زبان میخی مشخص شد و باستان شناسان امکان خوانش کتیبه های هخامنشی را به دست آوردند. در واقع، این کتیبه سه زبانه شاهکاری بود که مانند «کپسول زمان» عمل کرد. یعنی آنچه از زمان هخامنشیان مانده بود را به خوبی در دسترس شناسایی بیشتر و رمزگشایی نسل امروز قرار داد.
دو سنگ نگاره در نزدیکی کتیبه داریوش هخامنشی در بیستون قرار دارند. یکی به نمایش یکی از پیروزی های نظامی یک پادشاه اشکانی اختصاص دارد. دیگری به نمایش قدرت نظامی یک پادشاه ساسانی پرداخته است. هر دو نگاره که در سطح دامنه کوه کنده کاری شده اند، پادشاه و دشمنان تسلیم شده را نشان می دهد. این سنگ نگاره ها آسیب زیادی دیده اند و چیز زیادی از آنها باقی نمانده است.
اما در بیستون یک تفاوت بزرگ هنر غرب و شرق نمایان می شود؛ تفاوتی که از دیرباز بین این هنرها وجود داشته است. در حالی که همه آثار به جا مانده از ساکنان ایران در منطقه باستانی بیستون دوبعدی است، یک تندیس سه بعدی کار یک هنرمند یونانی هنر مجسمه سازی غربی ها را از دیرباز یادآور می شود. این تندیس به هرکول شهرت دارد و مردی را نشان می دهد که با اقتدار لم داده و یک گوی را در اختیار دارد.
اما خسروپرویز، شاید آخرین پادشاه مقتدر ساسانی بود که نتوانست اقتدار ساسانیان را تداوم بخشد و در واقع، زمینه آغاز به قهقهرا رفتن ساسانیان را فراهم کرد. ساختن کاخ های متعدد در نقاط مختلف کشور که بیشتر آنها هم نیمه تمام مانده اند، نشان از عدم تمرکز او روی مردم داری و کشورداری و توجه به تشریفات و تجملاتی دارد که زنگ انقراض سلسله پادشاهی او را به صدا در آورد.
در بیستون هم آثاری از یک کاخ نیمه ساز و یک آتشکده نیمه ساز از دوران خسروپرویز به چشم می خورد. همچنین بخش بزرگی از کوه بیستون به شکل یک صفحه صاف تراش خورده، که به فرهادتراش شهرت یافته است. به نظر می رسد قرار بوده تصویر یکی از پیروزی های خسروپرویز روی فرهادتراش حکاکی شود که روزگار فرصت آن را هرگز به او نداده است.
سالها بعد در کنار کوه بیستون به محل عبور جاده مهم تیسفون به خراسان بزرگ بوده است، در دوره صفویه یک کاروانسرای عباسی برای سهولت تردد بازرگانان بنا می شود. امروزه این کاروانسرا بازسازی شده و به هتل لاله بیستون تغییر نام داده است. این کاروانسرا در محوطه تاریخی بیستون قرار دارد.
در دوران قاجار، حاجی زنگنه از متمولین منطقه، بخش های زیرزمینی بنای نیمه ساز خسرو پرویز را تکمیل می کند و از آن همانند خزانه ای برای نگهداری دارایی و اموال خود استفاده می کند. او دستور می دهد شرح حالی از او با خط ثلث در کنار سنگ نگاره پادشاه ساسانی به نگارش در آید.
همانند بسیاری از دیگر نقاط کهن ایران، مردم هنوز که هنوز است این نواحی را سپندینه می دانند. بنا کردن یک امامزاده در ورودی محوطه بیستون و به خاک سپردن درگذشتگان شهر بیستون در پای همین کوه، دو راهی بوده است که نیاکان ما برای حفظ میراث جهانی انسان ها برگزیده اند.
نقطه دیدنی بعدی ما در این سفر ریژاو یا ریجاب است. اگر کرمانشاه و تاق بستان یا طاق بستان را ندیده اید، حتما در این بین به آن جا سر بزنید.
وقتی از بیستون به سمت قصرشیرین می روید، جاده ای از جاده اصلی (همان جاده باستانی تیسفون به خراسان بزرگ) جدا می شود و به سمت روستای کردنشین ریژاو یا ریجاب می رود.
روستای سرسبز و زیبای ریژاو به دو دلیل از نقاط دیدنی است:
از میان روستا یک نهر می گذرد که اگر دنبال آن به پیش بروید، به آبشار خواهید رسید. به همین ترتیب اگر از راهی که در میان روستا عبور می کند بگذریم به آرامگاه روستا در کنار یک سازه دوتایی از دوران ساسانیان می رسیم. کسی به طور دقیق نمی داند این سازه چیست و در زمان ساسانیان چه استفاده ای داشته است.
به هر حال، در دوران ساسانی ایرانیان اجساد را دفن نمی کردند و به روشی بسیار طبیعی اجازه می دادند بدن درگذشتگان به طبیعت بازگردد. شاید این ادعا که فردی با نام عربی و ناشناخته ابودوجانه یا ابودجانه در این سازه به خاک سپرده شده است، آن را از گزند ددمنشان و مهاجمان تازی دور نگه داشته است.
نه تنها این سازه زیبای ساسانی بلکه خود آرامگاه ساده و بی پیرایه روستای ریجاب بسیار دیدنی است. به طور مشخص، در محل دفن برخی از افراد خاص، بناهای نسبتا بلندی شاید به تقلید از آرامگاه ابودوجانه یا مقبره ابودجانه ساخته شده است.
شاید علت نامگذاری این شهر به نام قصر شیرین وجود همین کاخ خسرو بوده است. کاخ خسرو یک بنای مجلل در زمان ساسانیان بوده است که هم اکنون پایه ستون ها و برخی دیوارها و زیرزمین آن به خوبی باقی مانده است. در اطراف همین کاخ، بقایای آتشکده چهارقاپی و قلعه ساسانیان هم قابل بازدید است.
با توجه به گرمای زیاد هوای قصرشیرین در فصول گرم و این که هیچ حفاظ یا مراقبتی از این بناهای باستانی نمی شود، پیشنهاد می کنم صبح زود برای بازدید این آثار باستانی اقدام نمایید.
در نزدیکی سرپل ذهاب، یک آرامگاه در دل کوه بسیار شبیه به آرامگاه های پادشاهان هخامنشی (البته بجز کوروش بزرگ)، وجود دارد. مانند موارد دیگر، مردم با وجود گذر زمان و حتی تغییر دین و مذهب همچنان این محل را مقدس می دانند. به همین دلیل، زیارتگاهی با نام دکان داوود در نزدیک این آرامگاه شاید هخامنشی پدید آمده است. همچنین مردم منطقه هم اکنون درگذشتگان خود در پایین همین کوه به خاک می سپارند.
فکر می کردم واقعا زیارتگاه ها شبیه دکان هستند. در قبال راز و نیاز و پولی که مردم به آنها می دهند، به مردم آرامش خاطر و شاید اعتماد به نفس می دهند، حتی شده به صورت موقت.
در کنار این جاده باستانی که زمانی تاق کسری و تیسفون را به خراسان بزرگ ارتباط می داده است، یک تاق بسیار زیبا از زمان ساسانیان به یادگار مانده است: تاق گرا. این تاق با سنگ بری های ظریف و زیبا در نزدیکی محل جدا شدن جاده ریجاب از جاده سر پل ذهاب به کرند غرب قرار دارد. کسی نمی داند از این تاق در زمان ساسانیان چه استفاده ای می شده است. با وجود این، تاق گرا یک نمایش پر جاذبه از هنر حکاکی روی سنگ را در آن دوران نشان می دهد.
کوه های دارای پوشش گیاهی زیبا از جاذبه های طبیعی این منطقه به شمار می رود. در ناحیه موسوم به دالاهو و شهر زیبای کرند غرب این پوشش هنوز وجود دارد اما در صورت عدم حفاظت مردم محلی از آن، دیری نمی پاید که آن جا هم به کشتزار تبدیل می شود.
اگر از چنین سفرنامه هایی خوش تان می آید از شما دعوت می کنم اینجا کلیک کنید و پیشنهاد سفر به شمال غرب ایران ( رود ارس) را هم مطالعه بفرمایید.
اگر برای بهبود این پیشنهاد مسافرت و اطلاعات موجود در آن، کامنت خود را در زیر همین نوشتار مرقوم بفرمایید، سپاسگزارتان می شویم.