کارهای مختلفی انجام میدهیم. به قدری این کارها متنوع هستند که شاید باورمان نشود در نهایت همه آنها در یکی از چهار ردهبندی زیر قرار میگیرد.
بجز کارهایی که برای بقا و زنده ماندن انجام میدهیم، بقیه امور از دید ویلیم گلسر ابداعکننده فرضیه «انتخاب» به یکی از این نیازها برمیگردد:
امروز برای انجام خریدهایم پیاده رفته بودم. خریدم تمام شد. برگشتنم را عقب انداختم؛ چرا؟ برای این که کبوتر مادر فرصت داشته باشد به جوجهاش که در لانهشان بالای در ورودی هست غذا برساند چون تا بیرون نروم این کار را نمیکند.
کارهایی که با انگیزه عشق و محبت انجام میدهیم، بیشترین شادمانگی را در ما بهوجود میآورند. مطمئن هستم نشان کردن کارهایی که با این انگیزه شیرین انجام میشود را راحت میتوانیم انجام دهیم.
وقتی به یک کارمند زیردست دستور میدهیم کاری را که شاید اشتباه است، انجام دهد، انگیزه قدرت ما را به این تصمیم میرساند. زمانی که یک نفر به ما زور میگوید باید بدانیم در حال ارضای احساس قدرت است و شاید اگر بتوانیم محل اعمال قدرت وی را تغییر دهیم بیشتر موفق شویم تا شکافتن موضوع از لحاظ منطقی.
اگرچه انگیزه قدرت همیشه بد نیست و بسیاری از دستاوردها و موفقیتها را با انگیزه قدرت کسب میکنیم اما بیشتر کارهای مضر را برای ارضای قدرتطلبی خود انجام میدهیم.
لذت بردن و خندیدن یکی از انگیزههای مهم انجام کارهاست؛ یک نیاز است. خیلی از وقتها انجام یک کار بجز انبساط خاطر و شاد شدن هیچ انگیزه دیگری ندارد.
متاسفانه در برخی موارد، کاری که قرار است ما از آن لذت ببریم باعث اذیت یا آسیب دیگران میشود و در این حالت هم گاهی کارهای خودخواهانه با انگیزه تفریح انجام میشود.
یکی از بزرگترین انگیزهها برای انجام دادن برخی کارها ارضای حس آزادی است. اگرچه آزادی واژهای بسیار زیباست که جانها و عمرهای زیادی در قمار این واژه از دست رفتهاند اما گاهی برای ارضای حس آزادی شاید کارهای اشتباهی سر بزند.
زمانی که با فرد مطلع مشورت نمیکنیم و خودمان کاری را انجام میدهیم میخواهیم نیاز روانمان به آزادی را برآورده کنیم. وقتی تصمیم میگیریم از والدین جدا زندگی کنیم بیش از پیش به آزادی و احساس آزادی نیاز داریم.
دفعه بعد که برای کاری در حال تصمیمگیری هستم از خودم میپرسم: «انگیزه این کار کدام است: عشق، قدرت، تفریح یا آزادی؟» این تمرین کمک میکند بهتر بتوانم انتخابهای درستی انجام دهم.
این یک رویکرد روانشناختی به نیازهای روانی بود. برای مطالعه یک رویکرد فلسفی به عوامل خوشبختی که به این مورد و درک انسان کمک بیشتری میکند از شما دعوت مینمایم هدف زندگی و معرفی کتاب فیلسوف معاصر تامس هرکا با نام بهترینهای زندگی را هم مطالعه بفرمایید.