دریاچه ها و رودخانه ها همیشه و از زمان های قدیم به عنوان جزیی از هویت یک شهر محسوب می شدند تا حدی که اگر دریاچه یا رودخانه خشک می شد شاید اهالی، آن شهر را ترک می کردند و می رفتند.
ابتدا در خیابان های فرعی و بعد خیابان اصلی شهر بخارست روانه شدم، پیاده. از محل سکونت تا پارک و برگشت را قرار گذاشتم پیاده بپیمایم که حدود ۲۵ کیلومتر می شد. بیشتردر مسیر خیابان Victoriei و بعد بلوار زیبای Avitiator بود. تعداد سالن های نمایش که نشان از فرهنگ خاص مردم رومانی در تماشای تئاتر است جلب توجه می کرد. علاقه شهرداری یا شاید شهروندان به گل لاله و کاشت پرشمار گل های لاله بسیار زیبا و گاه خوشبو بود. خیابان Victoriei یکی از خیابان های اصلی بخارست از زمان های قدیم بوده و کاخ ها و خانه های باستانی زیبا و دیدنی پر شماری دارد ولی تعداد اندکی از آنها قابل بازدید است. دور دریاچه در محدوده جنوب شرقی پر از رستوران و بار است و پس از گذشتن از این قسمت گاهی رستورانهای منفرد دیده می شود. صدای برخورد راکت و توپ تنیس مرا به یاد دختر عزیزم انداخت و زمین های تنیس در کنار دریاچه Herastrau بسیار دیدنی بود. اردک ها و بچه اردک های صف کشیده به دنبال مادر، آواز باد در گوش برگ ها، گربه های ناز و دوست داشتنی، ابرهای زیبا ولی اندک.سپس گلویی تازه کردم و دسر سنتی رومانی به نام Cannolli را خوردم که البته من طعم قهوه را انتخاب کردم و لذیذ بود ( یک کرپ لوله شده برشته که میانش با کرم طعم دار پر می شود) و ادامه راه …