شهریور ۱۳۹۲- برای حل بسیاری از مشکلات جامعه موانع متعددی رودر روی خود می بینیم. بیشتر ما فکر می کنیم که موانع بیرون از جامعه مهمترین آنها هستند. خیلی وقتها کسانی که کارد به استخوانشان رسیده یا احساس کرده اند مشکل مربوطه برای امروز یا فردای جامعه به حد خطرناک نزدیک شده است، همت کرده و تلاشی را برای حل آن آغاز کرده اند و با این دید که مانع بزرگ در بیرون از جامعه قرار دارد، حل مشکل را از بیرون شروع کرده اند و حتی گاه آن را حل کرده اند اما بعد پشت سد داخل جامعه مانده اند!!؟ آیا واقعا جامعه نمی خواهد برخی مشکلات حل شود؟ چه کسانی از سدهای درون جامعه سود می برند؟
یکی از برجسته ترین خصوصیات در شخصیت انسانهای موفق، بلندپروازی و جاه طلبی ست. کسی که همواره می خواهد بهتر از امروز باشد آن هم خیلی بهتر از امروز، راه را برای این کار پیدا می کند و پیش می رود. فکر می کنم موافق باشید که تا این جا خیلی خوب است اما کار از جایی خراب می شود که فرد به جایی که امروز خودش را با دیروز خود مقایسه کند، به سنجش خود با دیگران می پردازد. حال تصور کنید که این فرد یکی از مسوولان جامعه هم هست!
کسی که پایه بلندپروازی و جاه طلبی خود را کس دیگری قرار می دهد وقتی از پیشرفت خود ناامید می شود، به فکر خرابکاری و منفی بافی در روند رو به رشد پایه مقایسه ای خود و حتی گاه جامعه می افتد. همه ی ما از نظر روانی و ذهنی به گونه ای آفریده شده ایم که اگر امید به پیروزی نداشته باشیم، دست از تلاش برمی داریم و این چیزی ست که برخی تلاش می کنند در جوامع خاص یا افراد فعال آن جامعه تلقین نمایند.
اکنون فرض کنید آقای سنجش زاده همواره خودش را با آقای قیاسوند مقایسه می کند و برعکس. آقای سنجش زاده تصمیم می گیرد یک مشکل جامعه را حل کند. آقای قیاسوند که نمی خواهد در مقایسه خود با آقای سنجش زاده عقب بماند و در کودکی یاد نگرفته که خودش را با خود مقایسه کند نه دیگران، یا تلاش می کند در همان راستا حرکت کند یا نشان می دهد که او هم در تلاش حل همان مشکل است اما برای آن که جامعه نفهمد (!) راه حل خود را کمی تغییر می دهد.
فکرش را بکنید که در میانه راه آقای سنجش زاده که به چند باتلاق کاری یا اداری برخورد کرده یا به هر دلیل دیگر نمی خواهد یا نمی تواند مشکل را تنهایی حل کند اما می بیند که آقای قیاسوند دارد راهی را ادامه می دهد یا ادای ادامه ی آن راه را در می آورد. ناامیدی آقای سنجش زاده دیگر به او اجازه نمی دهد تلاش خود را برای حل مشکل در اختیار گروه یا جامعه قرار دهد. در همین وقت جاه طلبی وی و مقایسه خود با همتایش کار را برای جامعه خراب می کند. از این زمان آقای سنجش زاده همت می کند که در ادامه تلاش آقای قیاسوند اخلال ایجاد کند و نگذارد او هم ادای حل مشکل را در بیاورد. پس به طور مستقیم یا غیرمستقیم خودش و دوستان چشم بسته اش در مجامع و نشستها به صحبتهای منفی و سیاه نمایی تلاشهای طرف مقابل رو می آورد. حتم داشته باشید که آقای قیاسوند هم چون خودش را با آقای سنجش زاده مقایسه می کند تخریب وی را مقابله به مثل می کند یعنی نسبت به تلاشهای آقای سنجش زاده منفی بافی می کند.
بدیهی است که این کارها مشکل را برای آیندگان یا مسوولانی که با کسی خود را مقایسه نمی کنند، پیچیده تر می کند. پس دانستیم که هرگاه جاهطلبی مسوولان با مقایسه خود با دیگران همراه شود، سد راه حل مشکلات گروهی و جامعه می شود.
افراد جامعه باید آموزش ببینند که از افرادی که منفی باف هستند یا خود را با دیگران مقایسه می کنند بسیار دور باشند. نشانه های کلامی افرادی که خود را با دیگران مقایسه می کنند باید شناخته شود. وقتی کسی درباره ی حل مشکل اظهارنظر می کند بدون توجه به عملی بودن یا نبودن آن باید دقت کنیم آیا این حرف سازنده است، بی ربط است یا مخرب؟ بیشتر ما وقتی کسی راه حل می دهد آن قدر غرق جزییات می شویم که کلیات و تلاش برای کشف مقصود اصلی گوینده را فراموش می کنیم.
یک مسوول که خود را با کس دیگری مقایسه می کند به طور معمول آشکارا این کار را نمی کند و در صورت لزوم حاشا هم می کند اما در دلش… دقت کنید که اگر در پاسخ به پرسش شما که راه حل چیست تلاش می کند از شما اطلاعات بگیرد که طرف مقابلش چکار کرده و چکار نکرده، به وی شک کنید. این مسوول در مورد رقیب به راحتی و پرشمار از کلمات منفی مانند هیچ و هرگز استفاده می کند. مسوول مقایسه کننده سعی می کند پرسشهایی را در ذهن شما در مورد رقیب ایجاد کند که توانایی یا خلوص نیت وی را نزد شما خدشه دار کند، بدون این که مستقیما آن را مطرح کند.
شما باید و باید از اقدام عملی بعدی برای حل مشکل و زمانبندی اجرا از هر مسوولی بپرسید. اگر مسوول بلافاصله پای رقیب خود را به میان می کشد، احتمال مقایسه با دیگران بیشتر می شود. اگر اقدام عملی بعدی در گفتار یا در عمل اصلا وجود ندارد یعنی باید بسیار محتاط بود چون خطر خرابکاری و ترور شخصیتی دوطرفه به جای تلاش برای حل مشکل نزدیک است.
من به عنوان یک عضو از جامعه باید به هر دو مسوول مربوطه نشان دهم که کار و تلاش را می شناسم نه نام افراد را، و به نام افراد اهمیت نمی دهم. بهتر است بیشتر از آن که از نام افراد استفاده کنیم از سمت وی در گفتارمان سود ببریم. خودمان از هرگونه مقایسه مسوولان با هم بپرهیزیم و برعکس نشان دهیم که کار امسال مسوول مربوطه را با کارهای پارسال خودش مقایسه می کنیم نه با کارهای کس دیگر. ما مردم باید یاد بگیریم و بدانیم حل یک مشکل جامعه به دست یک نفر انجام نشده و نمی شود و همیشه یک گروه گاهی از سازمانها، ادارات و انجمنهای متفاوت در آن نقش داشته اند ودارند. هرچه مردم حل مشکلات را بیشتر به یک فرد نسبت دهند، او را بیشتر تحریک می کنند که از همکاری و تعامل سازنده با مردم و دیگر مسوولان دوری کند و در در مسابقه مقایسه درگیر شود. به عبارت دیگر تمجید فراتر از واقع و چاپلوسی ما مردم از یک فرد به طور معمول وی را فاسد می سازدو از تلاش برای حل مشکلات جامعه به تلاش برای بردن مسابقه مقایسه سوق می دهد.
مردم می دانند مسوولی که به حل یک تنه مشکلات اصرار دارد حتما در حال مقایسه خود با مسوولان دیگر است. به همین دلیل مردم به مسوولانی که نقش بیشتری برای بخش خصوصی قائل هستند راحت تر اعتماد می کنند.
از یک فرد مسوول که دلسوز جامعه است انتظار می رود که فقط بداند هرگز خود را با مسوول دیگر مقایسه نکند و حتی در برابر مقایسه های سایر مسوولان از ورود به مسابقه مقایسه بپرهیزد: مسابقه ای که حریف حاضر نمی شود را کسی نگاه نمی کند.
مسوولان باید یاد بگیرند که پیش از گفتن یک جمله، فکر کنند که گفتن آن چقدر به حل مشکل کمک می کند. فکر کنند نکند در ناخودآگاه در مقایسه با مسوولی دیگر هستند و فقط این حرف برای جلوگیری از حل شدن مشکل توسط وی بر زبانشان جاری می شود.
مسوولان بایدبه مردم در عمل نشان دهند که از تمجید اغراق آمیز و چاپلوسی بیزار هستند و همواره همه ی پیروزی ها را حاصل کار و تلاش گروه ها بدانند.
مسوولان باید خودشان راه را برای حضور مردم و سایر مسوولان عمل گرا بگشایند و باید برای مشکلات راه حل های متعدد و مرحله بندی شده را با مشورت نخبگان تهیه و به همه مردم اعلام کنند. اگر در این راه حل ها به کمکهای لازم از طرف مسوولان دیگر به طور مثبت اشاره شده باشد، خود باعث تشویق مسوولان دیگر به همکاری خواهد بود.