خورداد ۱۳۹۲- هیچ باورم نمی شد. دوباره نگاه کردم. فرزانگان یک منطقه شش و روبه روی آن نوشته: قبول.
به همسرم که از من خواسته بود نتیجه را ببینم پیامک زدم و پس از شادباش خبر قبولی دخترمان را دادم. واضح بود که شگفت زده شده همان طور که من شادمان بودم. دخترم را در آغوش گرفتم و به وی شادباش گفتم. به او گفتم که دوستش داشتیم و داریم و هم اکنون او افتخار را هم به دوست داشتن ما افزوده است. به او گفتم که قبولی یا رد شدن در درس و امتحان هیچ درعلاقه ما به او تاثیری ندارد اما این افتخاری که نصیبش شده است برای ما هم شادی آفرین است و ما در افتخارش سهیم هستیم.
به سمت مطب راهی شدم. از شادی در پوستم نمی گنجیدم. باور کردنش سخت بود. دخترم که هیچ دوره یا کلاس خاصی برای قبولی در آزمون ورودی مدارس استعدادهای درخشان ندیده بود در الوویت نخست پذیرفته شده بود. احساس بسیار خوبی بود: درست مانند روزی که رتبه کنکور سراسری خودم را گرفته بودم. واقعا شیرین است که این گونه فرزندان می توانند روزهای خوش جوانی را باز برای والدین تداعی کنند.
خدا را سپاس گفتم: سپاس اورمزد. باز هم یکی از شادترین روزهای زندگی من و این بار ارمغانی از دخترم.
برای همه نوجوانان و جوانان آرزوی کامیابی و خوشبختی دارم.