چگونه رویاهایمان را فراموش می کنیم؟

خلوتگاه زمین: کویر لوت- کلوتها
ژانویه 3, 2017
“فرهنگ مهر” و مهر به فرهنگ
ژانویه 3, 2017

چگونه رویاهایمان را فراموش می کنیم؟

آذر ۱۳۹۱- هر کسی در هر سن رویایی در سر دارد. خواه، ناخواه، این رویا یا رویاها مهمترین انگیزه های فعالیت های هر فردی به شمار می آید. فراموشی یا از بین رفتن هر رویا به سادگی هر فرد را در معرض مخاطرات گوناگون اجتماعی، خانوادگی و فردی قرار می دهد یا حداقل این که زندگی وی را به ورطه بی فایدگی و سکون می اندازد. پس خیلی مهم است که بدانیم چه می شود که رویایمان را فراموش می کنیم یا چه می شود که رویایمان را می کشیم و از بین می بریم.

۱-      ترس از تمسخر (احمق شمرده شدن)

مهمترین دلیل فراموش کردن رویاهایمان ترس از تمسخر دیگران است. به عبارت دیگر، ما می ترسیم که حتی با بیان قدمهای نخست درباره رویاهای خود با قضاوت اطرافیان و افراد مورد علاقه مان رو به رو شویم و تمسخر و نیش و کنایه آنها را بشنویم، از زبان خودشان یا از زبان دیگران.

 

به یاد داشته باشیم که همواره قضاوتی که خودمان از رویاهای خودمان ولی از دید دیگران انجام می دهیم، بدترین آنهاست. یعنی آنچه من حدس می زنم که قضاوت همسرم درباره رویای من است، خیلی بدتر از قضاوت واقعی همسرم است. از سوی دیگر، دقت کنید که اگر اطرافیان و افراد مورد علاقه شما درباره اهمیت رویاهای فرد در کیفیت زندگی وی آگاهی و دانش کافی نداشته باشند، راحت تر به تمسخر و تحقیر رویا می پردازند. شاید بخشی از وظیفه ما این است که از راه شفاهی یا به واسطه معرفی منابع مطالعه، اطلاعات اطرافیان خود را درباره اهمیت دادن به رویاهای هر فرد افزایش دهیم. خود ما باید الگو باشیم. من باید به اطرافیانم این شهامت و جسارت را بدهم که به رویاهای خودشان فکر کنند و آزادانه و بدون ترس از احمق شمرده شدن آن را بیان نمایند. وقتی کسی رویای خود را برای ما بیان می کند، به او کمک کنیم درک بهتری از رویای خود پیدا کند و به زوایای ناپیدای آن دست یابد.

به عنوان مثال، دوست شما که یک دختر جوان است نزد شما بیان می کند که رویایش این است با پسری به نام آقای الف ازدواج کند. شاید با صحبت درباره معیارهای تفاهم های چهارگانه ازدواج از سوی شما، او خودش دریابد که فقط به خاطر تفاهم جنسی (بیولوژیک) در رویای آقای الف است و شاید بتواند پسر دیگری را بیابد که علاوه بر تفاهم بیولوژیک در زمینه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی هم با او تفاهم داشته باشد. یعنی شما کمک می کنید که رویای او گسترش یابد و بالغ شود نه این که رویای او را سرکوب یا تحقیر نمایید.

 

۲-      آیین شدن اندیشه ها و رفتارها (روزمره شدن)

شایعترین دلیل فراموش شدن رویاها این است که کم کم در قالب یک ماشین کاری درمی آییم. بتدریج همه رفتار و حتی اندیشه های ما تابع یک شیوه ثابت زندگی می شود. یعنی روزها و شبهای خود را مانند یک آیین، ثابت و حتی بدون فکر، اجرا می کنیم. یادمان می رود انسان هایی هستیم که باید به تازه شدن جهان و نو گردانیدن زندگی خود کمک کنیم. آیین روزمره خود را به اجرا می گذاریم و تازه، از خودمان راضی هم هستیم که چقدر منضبط و مرتب هستیم و همه چیز در زندگی ما مانند ساعت کار می کند. لازمه حفظ روزمرگی، فراموشی رویاهاست.

 

خانم میم هر روز صبح ساعت ۶ بیدار می شود. کودکانش را راهی مدرسه می کند. برنامه صبح تلویزیون را می بیند. خرید می کند. ناهار را مطابق سلیقه همسرش می پزد. به محض رسیدن کودکانش از مدرسه ناهار آنها را می دهد و راهی محل کار خودش می شود. ساعت ۹ شب به خانه باز می گردد. خوراکی فردا و لباسهای مدرسه کودکانش را آماده می کند. با همسرش شام می خورد. او مادری نمونه و همسری بی نظیر است اما خودش از زندگی راضی نیست. او از زندگی دقیقی که مثل ساعت به خوبی تنظیم شده است، خشنودی ندارد. او فراموش کرده که در رویای خود می پروراند که همه شاهنامه فردوسی را بخواند. چرا؟

هر روز، یا حداقل هر هفته مدتی را برای تنها بودن واندیشیدن اختصاص دهید. شاید اگر از آیین زندگی خود دور شوید، رضایت بیشتری از زندگی داشته باشید. آیین را کنار بگذارید. نترسید! همچنان نمونه و بی نظیر خواهید بود چون به قدری انرژی مثبت به خانواده و دوستان خود می دهید که جای خالی شما را در برخی لحظات احساس نمی کنند. این انرژی مثبت شما چنان موثر خواهد بود که شما را در نبودتان در کنار خود احساس می نمایند.

نگویید، باشه برای بعد! بعداً بچه ها بزرگ می شوند، آن وقت فرصت دارم به رویاهایم فکر کنم. یعنی خودتان تصمیم نگیرید که سالها مانند طلبکارهای بدعنق، اطرافیان را مملو کنید از این احساس که شما زندگی و رویاهایتان را به خاطر آنها کنار گذاشته اید. خودتان جواب دهید: اگر یک روز فرزندتان با روپوش کمی کثیف به مدرسه برود، بیشتر به زندگی شما لطمه می زند یا اگر شما رویای خود را فراموش کنید و نتوانید انرژی مثبت کافی به خانواده خود بدهید؟

آیین ها را از زندگی خود دور کنید و به شادمانی واقعی نزدیک شوید.

 

۳-      نخبه کشی (کشتن دوست داشتنی ها)

گروهی از انسانها در دوران اولیه زیباترین دختر قبیله را می کشته اند و به خدایان خیالی خود تقدیم می کرده اند، آنها فکر می کردند با قربانی کردن آنچه بیشتر از همه دوست دارند، خدای خیالی به آنها لطف بیشتری می کند. این پندار نادرست، ریشه در وجود ناخودآگاه همه ما دارد.

 

همه ما عادتی ناخودآگاه داریم و آنچه را که بیش از همه دوست داریم، می کشیم و از بین می بریم. بعد، هم با توجیه های فراوان خودمان را که پشیمان شده ایم، قانع می کنیم که کار درستی بود. مثال خانم میم یادتان بیاید: توجیه می کند که برای مادر نمونه بودن و برای کثیف نبودن روپوش مدرسه فرزندش چاره ای نداشت جز این که رویای شاهنامه خوانی را از بین ببرد. او خودش را توجیه می کند که به سبب کشتن رویاهای خود یک انسان والا و فداکار است. او فکر نمی کند که ناخشنودی وی از کشتن رویاهایش چه تاثیر منفی ناخودآگاهی در زندگی وی و خانواده اش می گذارد.

هر وقت می خواهید یک رویای خود را به کشتن بدهید، به یاد بیاورید: قلب زیباترین دختر قبیله زندگی خودتان را با دست خود از جا می کنید تا خدایان خیالی را راضی نگه دارید. همسرتان را که زمانی یکی از رویاهایتان بود، هم اکنون با ایرادگیری بی جا به فراموشی می سپارید و در واقع آن رویای دوست داشتنی سابق را به سبب عادت ناخودآگاه می کشید و از وی فاصله می گیرید.

نمی دانیم چقدر فرصت داریم! همین امروز، اکنون، رویاهای خود را زنده کنید. آنها را به روشنی برای خود و دوستداران خود بیان نمایید و برای رضایت از زندگی خود و خانواده خود و تزریق انرژی مثبت به فضای لحظه لحظه اطرافیان خود، برای رسیدن به رویاهایتان برنامه ریزی و اقدام کنید. دست روی دست نگذارید. اکنون آغاز نمایید.

پرداختن به رویاها با وفاداری و راستگویی هیچ منافاتی ندارد. رویاهای خود را گسترش دهید و به نهایت رضایت از زندگی دست یابید، بدون این که وفاداری و راستگویی را خدشه دار سازید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *