امرداد ۱۳۹۲-
سوار مترو بودم. همسرم به من نوشته ای را که بالای در واگن مترو نصب شده بود نشان داد. متن آن دارای جملاتی بود که دشواریها و سرخوشی های دوران دبستان و دبیرستان را به یاد می آورد و در پایان این جمله که:
خوب و بد می گذره … همکلاسی سخت نگیر!
نگاهی به مردم درون واگن انداختم. کودک و پیر و جوان کمتر کسی در چهره نشاط داشت. کمتر کسی خوش لباس بود. منظور از سخت نگیر نان شب است؟
به یاد خودرویی افتادم که روز پیش شاهد بودم چطور چهارراه بزرگی را قرق کردند و مردم زیادی را معطل نگه داشتند که آن خودروی ضدگلوله با چند نگهبان مسلح و آماده شلیک در پس و پیش از چهارراه رد شود. گویی در خط مقدم جبهه تردد می کند!
به همسرم گفتم: فکر می کنی در خودروهای ضدگلوله چه جمله ای نوشته اند؟ آیا آن کسی که در خودروی ضدگلوله شهر را می پیماید از حال مردم سوار مترو و اتوبوس آگاهی دارد؟ آیا کسی که آگاهی ندارد می تواند مشکلات ما را حل کند؟
هم اکنون فکر می کنم باید روی بدنه خودروهای ضدگلوله بنویسند:
تو که شهروند درجه سه و چهار می مانی. من هم که به هر قیمتی شده جلو می رم. پس حرف نزن و سخت نگیر!