شاید آلبر کامو یکی از بی نقاب ترین نویسندگان و اندیشمندان است که در عین حال به گوشه و اکناف فلسفه نوحهی ویژه دارد. کامو در کتاب «بیگانه» بیشتر از آن که بخواهد به پیچیدگی های فلسفی زندگی انسانی بپردازد، تلاش کرده است بغرنج ترین اتفاقات روز را در ابعاد ساده و حیوانی انسان جستجو نماید.
اگر به هر یک از ما بگویند نمونه هایی را بیان کنیم که در آن خودمان یا یک فرد دیگر از روی کلافگی یا استیصال جسمی مرتکب عطا شده است، حتما بیش از یک نمونه داریم که مفصل توضیح دهیم.
اگرچه انسان به سبب داشتن مغز بزرگ تر با اتصالات بین سلولی بسیار گسترده تر دارای اندیشه پیچیده تر از سایر جانوران است، و با وجود این که بخش هایی از این مغز به استنتاج، رفتارهای اجتماعی و تفکر نقاد و … اختصاص دارد؛ اما همچنان بخش بزرگ مغز انسان به همان کارهای غریزی و رفع حوائج جسمی می پردازد، درست مانند سایر جانوران.
بنابراین امر زیر بسیار طبیعی است:
اگر انسان نتواند غرایز اولیه خود مانند احساس امنیت، سیرابی، سیری، نیازهای جنسی و … را برآورده سازد، کارکرد بخش های پیشرفته آن بسیار کم رنگ می شود.
کتاب بیگانه اثر آلبر کامو به خوبی نشان می دهد که یک انسانِ دچار ضعف های جسمی وقتی تقریبا گرما زده است چگونه در برابر یک تهدید کوچک، رفتاری بسیار خشن و دفاعی بسیار افراطی از خود نشان می دهد. به باد جانداران بسیار وحشی افتادم که در برابر شعار دادن انسان ها، آنها را به گلوله می بندند!
شاید زیگموند فروید نخستین کسی بود که به وضوح نوشت: تمام اندیشه ها و رفتار انسان ناشی از غرایز و نیازهای جسمی انسان است. در حالی که پیش از او، فریدریش نیچه همه اندیشه ها و رفتارهای انسان را از میل او به قدرت می دانست؛ فروید معتقد بود این ضعف و نیازهای جسمی انسان از جمله غرایز جنسی او هستند که اندیشه ها و رفتار انسان را مشخص می کنند.
آلبر کامو در کتاب بیگانه با تشریح شخصیت اصلی داستان که تقریبا در همه لحظات مانند حیوان و بر پایه غرایز و نیازهای جسمی عمل می کند، در ادامه داستان در معرض قضاوت انسان های دیگر قرار می دهد. کامو در این داستان به خوبی نشان می دهد: تامین نیازهای جسمی و رفاه بدن انسان در الوویت نخست قرار دارد.
بنابراین اگر می خواهید افرادی، رفتار انسانی از خود نشان دهند ابتدا باید نیازهای حیوانی آنها را به رسمیت شناسید و زمینه را فراهم سازید که در حد مناسب بتوانند آنها را برآورده سازند.
اگرچه بسیاری از خوانندگان فکر می کنند شخصیت اصلی داستان، باید بیگانه تلقی شود اما آلبر کامو به طور تلخ اما شفاف نشان می دهد که چگونه همه ما موقع قضاوت که فرا می رسد خودمان را فاقد غریزه و نیازهای جسمی می پنداریم؛ ناگهان با خود بیگانه می شویم و نقابی از صرفا اندیشه پیشرفته به صورت می زنیم. انگار نه انگار ما هم در سرما یا گرما، در گرسنگی یا تشنگی یا در اوج نیاز جنسی به اشتباه رفته ایم!!
شخصیت اصلی داستان بیگانه من هستم، تو هستی، ما هستیم. مایی که به روی خودمان نمی آوریم بیشتر از بخش های انسانی، تحت تسلط مغز جانوری خود هستیم.
این کتاب که توسط برنده جایزه نوبل، آلبر کامو نوشته شده، به قلم مترجمان پرشماری به فارسی برگردانده شده است و به دفعات بسیار بیشتر چاپ شده است. داستان بیگانه به قدری زیبا نوشته شده و برای همه انسان ها قابل لمس است که کیفیت ترجمه تاثیر چندانی در لذت خواندن آن نمی گذارد.