مهر ۱۳۹۳-
بیماری جزیی از زندگی ست. برای همه پیش می آید. یا خودتان در بیمارستان بستری شده اید یا خلاصه یکی از نزدیکانتان. تا حدودی بیماری و بیمارستان و همراه و موارد مشابه خودش دردسر خود را دارد و تماسهای تلفنی و گاه حضوری اطرافیان و دوستان دردسر خودش را. اما در تماسهای تلفنی یا عیادت حضوری چه سوالاتی و سخنانی مطرح می شود و تا چه حد برای بیمار فایده دارد؟
یکی از نخستین پرسشهای آزاردهنده از بیمار و همراهان وی این سوال است. گاهی به جای پرسش مستقیم از شما می پرسند: آیا رسیدگی/کیفیت این بیمارستان خوب است؟ راضی هستید؟ واقعا کسی که این سوال را می پرسد انتظار چه پاسخی دارد؟ مثلا دوست دارد بشنود: نه کیفیت آن بد است و آورده ایم بیمار را اینجا تا بکشند!!
آیا واقعا سی سی یو و آی سی یو لزوما نشان از بد بودن حال بیمار است یا لزوم پایش و پیگیری دقیق وضعیت بیمار را نشان می دهد؟ آیا پرسیدن این سوال چیزی به دانسته های پرسشگر می افزاید یا دردی از بیمار و همراه وی می کاهد؟ آیا پرسشگر می داند فرق سی سی یو و دیگر بخشها چیست؟ آیا این سوال فقط برای این نیست که حرفی زده شود و بس؟ آیا این بر تردیدها و آلام بیمار و همراهان نمی افزاید؟ آیا گفتن این جمله حال بیمار را بدتر نمی کند؟
فکر می کنم هدف از بازگویی چنین حرفهایی فقط ضعیف کردن روحیه همراهان و بیمار است و چنین حرفهایی هیچ فایده ای دیگر برای بیمار یا همراهان ندارد. اگر به جای این حرفها در مورد میزان درد یا ناراحتی سوال شود شاید به بیمار اجازه دهد کمی احساسات خود را تخلیه کند ولی این جور خاطره گفتنها معمولا به معنای این است عیادت کننده آمده درد دلش را برای بیمار بازگو کند و چه فرصت مناسبی؟!!
واقعا کسی که هیچ دانشی در پزشکی ندارد با این حرف چه کمکی به بیمار می کند. آیا بیشتر می را نگران نمی کند؟
دانستن این که علت این بیماری سیتومگالوویروس نوع یک است آیا پرسشگر را به رموز هستی واقف می سازد؟ آیا سنجش دانستن علت بیماری توسط همراهان برای آنها نمره بیست به همراه دارد؟ آیا بیان علت بیماری که معمولا بدون بیان کلی واژه های تخصصی پزشکی میسر نیست در آن زمان از درد یا اندوه بیماری می کاهد؟
چه عجب! یک حرف امیدوارکننده و مسوولیت پذیر هم شنیدیم. خیلی بیمار و همراهان از این حرف خوشحال می شوند و می توانند روی کمک گوینده حساب کنند و دستکم پشتشان به این حرف گرم می شود.
وای! از تو انتظار نداشتم این قدر مثبت حرف بزنی. معلومه! همین حالا سفارش کن و این همراه من رو هم بهش معرفی کن که اگر مشکل داشتیم بهمون کمک کنه.
آخه آمدن تو توی سی سی یو چه دردی از بیمار علاج می کنه که این همه هم بهش افتخار می کنی! علت این که در سی سی یو ملاقات محدود است مراقبت و پایش دقیق هست. وقتی به زور به آنجا می روید یعنی نمی خواهید از بیمار شما مراقبت دقیق به عمل آید!! وقتی ده نفر با هم بالای سر بیمار در سی سی یو می روید و از این حرفهای روحیه ضعیف کن می زنید چه ضرری برای بیمار دارد؟
یاد ترانه سرای گرانقدر افتادم: من و اینهمه خوشبختی محاله. یعنی کسی هست مه زنگ بزنه و ادای دکترها و پرستارهای کار کشته رو در نیاره و اینقدر مثبت فقط کمک کنه اون هم با اذعان به این مه می دونم خیلی ها بهت تلفن می زنن!! خدایا… سپاس!
اگر بیمار تصادفا به همون گل آلرژی داشت چی؟ بهتر نیست برای بیمارکتاب، سی دی یا اگر مناسب هست میوه ببریم. بهتر نیست بپرسیم از همراهانش که اصلا دوست داره بریم عیادتش. خیلی ها دوست ندارند در حالت بیماری دیده شوند و دوست دارند همه آنها را در همان شکل و شمایل سرحال بدانند و ببینند. آیا نباید به خواست بیمار احترام گذاشت؟ ما برای بیمار به عیادتش می رویم یا قصد دیگری داریم…
اوه اوه اوه. این دیگه به هیچ شرحی نیاز نداره چون فکر نمی کنم هیچ جز خمپاره روش اثر کنه!!
یک دفعه بگو مرده و راحتش کن. فکر می کنی خودش نمی دونه یا بهش می گی که روحیه اش تقویت بشه!! پیش از صحبت فکر کردن کاری پسندیده هست ولی لازم هم هست.
باز هم بیمار خواهیم داشت و اطرافیان هم بیمار خواهند داشت. خواهش می کنم به هم قول بدهیم که با مراعات کامل فقط به روحیه بیمار و همراهان کمک کنیم، همین.