اسفند ۱۳۹۲- وقتی چمدان را می بستم، به یاد عینک آفتابی افتادم. عینک آفتابی در آبادان مهم به نظرم می رسید اما واقعیت کمی تفاوت دارد. با غروب خورشید است که مرکز آبادان جان می گیرد بنابراین بیشتر به فکر روحیه شاد و لبی خندان باشید اگر می خواهید مانند مردم مهربان آبادان باشید.شب در آبادان یعنی ته لنجی، کویتی ها، امیری، کادوس ۱ و۲، یعنی صدای موسیقی و آواز، یعنی خیابان شلوغ و پر از آدم. بسیاری از آنها جوان و خندان، شیکپوش، خوش لباس و خوش تیپ. می توانید هرجا خواستید با کمی فلافل، سمبوسه، پاکوره یا بندری به خودتان برسید. سلف سرویس بودن مخلفات مانند خیارشور و گوجه و ترشی شاید از فرهنگ بالای مردم این دیار حکایت دارد: مردمی که هنوز در حسرت گذشته شهر خود هستند. باید از نزدیک ببینید که بفهمید چرا در مورد آبادان این تعداد آوازها خوانده اند.
شب حتما به بازار ماهی فروشا ها سر بزنید. در همان حوالی می توانید در کنار اروندرود خاک عراق و غروب زیبا و باصفای خورشید را ببینید. در ان جا بود که فکر کردمچرا ما مردم این گونه سطحی هستیم! سی سال پیش سیاستمدارها یا شاید بگویم یک نفر در ایران و صدام در عراق دشمنی دوسویه باهم داشتند و مردم جان خود را بر سر این دشمنی گذاشتند! و هم اکنون رادیو و تلویزیون آن قدر می گوید کشور برادر و همسایه عراق که همه مردم احساس نزدیکی با عراقیها دارند. کاش ما مردم کمتر تحت تاثیر سوء رسانه ها و دولتها بودیم و باشیم و بیشتر به تحلیل و اطلاعات مستقل خود متکی بمانیم.
روز می توانید در منطقه زیبای «بریم» قدم بزنید و از فضای سبز آن لذت ببرید یا از موزه آبادان دیدن کنید (دوشنبه ها تعطیل است) و سپس در پارکی که در امتداد شهربازی است تا میدان انقلاب و سپس خیابان منتظری (شاهپور سابق) در فضای سبز راه بروید. البته با توجه به این که برخی اجناس خارجی در آبادان ارزان تر است، در روز با فراغ بال و به دور از هیاهوی شب می توانید به خرید بپردازید. دقت کنید که بیشتر مغازه ها ساعت ۱۳ تعطیل می کنند.
برای خوردن ناهار می توانید از رستورانهای خوب و کمی گران استفاده کنید مانند رستوران هتل پارسیان (قلیه ماهی/میگو خوشمزه ای دارد) یا رستوران تاج محل (با ماهی شکم پر و امکان سفارش ماهی صبور از یک روز زودتر) یا رستوران مرکزی پاکستان ( با بریانی تند و خوشمزه).
پالایشگاه آبادان مانند قلب تپنده شهر است. برجهای آتشین آن در شب زیبایی خاصی به شهر می بخشد. در انتهای دیوار جنوب غربی آن در کنار اروندرود، جرثقیلی شکسته به نام «کرن قهرمان» یادگاری از جنگ جهانی دوم است و استثمار انگلیس که سوخت هواپیماهای جنگی خود را از پالایشگاه آبادان تامین می کرد.
عامه ی آبادانی ها بیشتر از احمدآباد و لین یک و مرکز خرید جزیره خرید می کنند. در این مناطق با چهره کامل آبادان آشنا می شوید. از سایر تفریح های آبادان می توان از پیست کارتینگ در ذوالفقاری و بازی بولینگ در شهر بازی مرکز خرید جزیره نام برد. به نظر می رسد در تعطیلات نوروز به علت ازدحام بالای میهمانان امکان لذت بردن از جاذبه های آبادان کمتر است و سفارش می شود در سایر تعطیلات به آبادان بروید.
خرمشهر: جلوه ی کامل اروندرود
خرمشهر در فاصله ی کوتاهی از آبادان قرار دارد. متاسفانه هنوز خرمشهر تا رسیدن به حد واقعی خودش فاصله دارد و بایسته است که شهرداری خرمشهر با تلاش دوچندان برای کشاندن میهمانان و گردشگران کوشش کند.
بهتر است یک ساعت پیش از غروب به خرمشهر بروید. موزه جنگ که در محل پل تازه خرمشهرو در ساختمان قدیمی شرکت نفت جای گرفته و تا ساعت ۱۸ پذیرای مهمانان است نقطه ی خوبی برای آغاز است. نقطه ای که با نخلهای بی سر ولی استوار در همان ابتدای اشک را در چشمانم جاری ساخت. نمی دانم اشک برای سوگ از دست دادن جوانان آن سالهای وطن بود یا از یادآوری شادی وصف ناشدنی آزادی خرمشهر ولی هر چه بود مخلوطی از غم و شادی بود. بازدید از این موزه برای کودکان زیر ۱۴ سال توصیه نمی شود ولی همه باید روزی آن را ببینند و از نزدیک با تبعات ویرانگر جنگ آشنا شوند. موزه جنگ جای خوبی است که به نسل تازه بیاموزیم جنگ کشنده و خانمان سوز است و داشتن سیاستمداران قوی با قدرت گفتگوی بالا و غیرافراطی برای پیشگیری از بروز جنگ تا چه حد حیاتی و مهم است.
پس از بازدید از موزه جنگ می توان در کنار اروندرود به سوی خلاف جهت آب قدم زد و از تماشای لنجها بر روی آب لذت برد یا در هنگام غروب روی یک نیمکت نشست و از دگرگونی رنگهای زیبا به روی اروندرود عکس گرفت. «بستنی بهاران» را اصلا توصیه نمی کنم زیرا کیفیت بستنی آن اصلا خوب نیست. سپس می توانید از روی پل تازه پیاده به آن سوی اروند بروید و ساعتی را در پارک ساحلی آن بگذرانید و در نهایت در رستوران کشتی سوزیانا شام بخورید. این رستوران که با تغییر کاربری یک کشتی بر روی آب قرار دارد با موسیقی شاد و غذای خوب (البته فست فود) و با قیمت مناسب با منظره ای زیبا از نورپردازی پل و کناره ی سوی دیگر اروند همراه است.
> نکته: برای فهم بهتر حس و حال مردم آبادان سفارش می کنم پیش از سفر کتاب داستانی «چراغها را من خاموش می کنم» اثر زویا پیرزاد مطالعه بفرمایید