شهریور ۱۳۹۰- شما چند بار در روز نیایش می کنید؟ چه زمانی از ساعتهای بیداری خود را به تمرکز بر نیروی آفریننده هستی اختصاص می دهید؟ آیا نیایش فقط به مفهوم بر زبان راندن یک سری کلمات در مدح پروردگار است یا معنای دیگری دارد؟
کتاب « نیایش » مجموعه ای از گفته ها، نوشته ها و عقاید مهاتما گاندی ست که شهرام نقش تبریزی آن را به فارسی برگردانده است و نشر نی در سال ۱۳۸۹ آن را برای ششمین بار چاپ کرده است. این کتاب ۲۹۶ صفحه ای پنج هزار تومان قیمت دارد. این کتاب نظرات گاندی درباره نیایش را به سه بخش تقسیم کرده است:
۱- معنا و ضرورت نیایش
در این بخش می خوانیم « نیایشی که در آن دل هست و واژه نیست بهتر است» و نیایش زبانی بدون حضور قلب را تزویر می نامد. اگر نیایش نمی کنید فروتن باشید. « باید آن قدر فروتن باشیم که بدانیم به رغم بزرگی خود و عظمت عقلمان، در این عالم هستی نقطه ای بیش نیستیم.» کسی که ملت هند او را پدر ملت خطاب می کنند حتی اندیشیدن به کلمات قصار اخلاقی و ارزشی را همان نیایش می داند. او نیایش را حتی برای کسانی که مذهبی ندارند مانند نان ضروری می داند و هدف از نیایش را پاک ساختن خویش می داند . نیایش شوقی ست برای بهتر شدن. جالب است بدانید مهاتما گاندی با نیایش دسته جمعی در دو نوبت صبح زود ( ساعت ۲۰ : ۴ ) و شب ( ساعت ۰۰ : ۱۹) چنان یکپارچگی را بین ملت هند ریشه دار کرد که با کمترین خشونت ممکن، استعمارگران انگلستان مجبور به ترک خاک هند شدند. البته نیرنگ های مذهبی پادشاهی بریتانیا، پاکستان را از هند در همین زمان جدا کرد.
۲- شکل ها و روشهای نیایش
او از سروده ها و آیه های مذهبی از کتب هندوئیسم، مسیحیت، یهودیت، دین زرتشتی، اسلام و سایر مذاهب استفاده می کرد و گاهی نیایش را با موسیقی دلنشین تر می ساخت. « ارتباط من با خدا فقط هنگام نیایش نیست بلکه ارتباطی پیوسته و همیشگی است » او خدمت به جامعه را نیایش می داند و می گوید « من خدمت را پیشه خویش ساخته ام زیرا می دانم خدا را تنها از راه خدمت می توان شناخت. غرق شدن در انجام وظیفه، خود نیایش است» وی از ارزش روحانی سکوت می گوید و افرادی را که زیاد صحبت و مصاحبه می کنند از ایمان واقعی تهی می داند. جالب است بدانید، این بزرگمرد تاریخ معاصر بشر در مراسم نیایش گروهی سایر مذاهب هم شرکت می کرده است. وی حتی تندیس ها و انگاره های موجود در معابد برخی مذاهب را وسیله ای برای تمرکز می داند و آن را فراتر از بت پرستی معرفی می کند. « ما سنگ را نمی پرستیم بلکه خدایی را که در تندیس های سنگی و فلزی هست ( هرچند خام و ابتدایی ) پرستش می کنیم.» او وجود معابد را ضروری نمی داند اگر چه مضر هم نمی انگارد. باور دارد سقف بهترین معبد آسمان آبی و فرش بهترین نیایشگاه خاک زمین است.
۳- راماناما : تکرار نام خدا
گاندی که مجبور بود مردمی بی سواد یا کم سواد را یکپارچه سازد، نیایش هایی ساده را ابداع کرد. یکی از مهمترین آنها تکرار یکی از نامهای منسوب به پروردگار بود: « راماناما » او در هنگام کودکی از دایه خودآموخته بود که در هنگام ترس راماناما را مدام تکرار کند و همین راماناما ملت هند را از یوغ استعمار رهایی بخشید. او در جواب کسانی که او را به سخره می گرفتند می گفت « حق با شماست. اطراف ما را چنان خرافه پرستی و ریاکاری فرا گرفته که انسان حتی از انجام کار صحیح نیز واهمه دارد. قانون طلایی این است که بی باکانه بر سر آنچه صحیح می پنداریم بایستیم و بر اساس آن رفتار کنیم.» جالب است بدانید که همین اندیشه های گاندی اصول پزشکی سنتی هند را که امروزه « درمان طبیعی » نامیده می شود، احیا کرد. امروزه از اروپا و آمریکا بیماران زیادی برای شفا به بیمارستانهای طبیعی هند می روند و مانند گاندی می پوشند و همانند او می خورند و به نیایش می پردازند؛ نه نیایشی زبانی بلکه نیایشی واقعی با همه وجود.
البته در چند صفحه آخر کتاب، بخشی به نام « آخرین دم » وجود دارد. در این صفحات گفتارهای روزهای آخر عمر گاندی را می توان خواند. « سر خود را وقف انسانیت کرده ام. بریدن سر من، آسان ترین کار دنیاست و کوچک ترین سازمان دهی نیز نمی خواهد. من هرگز در جستجوی نگهبانی در خارج از وجود خود نبوده ام.» « جنگنده، عاشق مرگ است » « اگر کسی مرا به قتل برساند و من در حالی بمیرم که دعای قاتلم را بر زبان و یاد خدا را در قلب دارم، تنها در این صورت است که می توانم بگویم عدم خشونتی را که شایسته شجاعان است، داشته ام.» بالاخره او در حال حرکت به سوی مردم برای شب در جشن سده سال ۳۶۹۶ توسط یک جوان هندو با سه گلوله از پای درآمد و درحالی که نام خدا را بر لب می راند مانند یک فرد شجاع و بدون خشونت جان خود را تسلیم کرد و به ابدیت پیوست.